بازنویسی ضرب المثل یک کلاغ چهل کلاغ

بازنویسی ضرب المثل یک کلاغ، چهل کلاغ

ضرب المثل «یک کلاغ، چهل کلاغ» یکی از ضرب المثل های رایج در زبان فارسی است که به معنای تغییر شکل و یا تحریف یک خبر یا شایعه در اثر نقل قول های مکرر آن است. این ضرب المثل برگرفته از داستانی کوتاه است که در آن یک کلاغ شاهد سقوط یک جوجه کلاغ از لانه اش است. این کلاغ به سرعت به سایر کلاغ ها خبر می دهد و هر کلاغ در هنگام نقل خبر به دیگران، اطلاعات جدیدی به آن اضافه می کند تا اینکه در نهایت، خبر سقوط جوجه کلاغ به صورت مرگ آن در ذهن مردم جا می افتد.

در بازنویسی این ضرب المثل، می توان از داستان اصلی به عنوان نقطه شروع استفاده کرد و سپس با افزودن عناصر جدید، داستان را گسترش داد و یا به صورت متفاوتی روایت کرد. به عنوان مثال، می توان داستان را از دیدگاه یکی از کلاغ ها روایت کرد و از زبان او، چگونگی تغییر شکل خبر را شرح داد. همچنین، می توان داستان را در یک موقعیت جدید و معاصر قرار داد و از آن برای بیان پیامی جدید استفاده کرد.

در ادامه، یک نمونه از بازنویسی ضرب المثل «یک کلاغ، چهل کلاغ» ارائه شده است:

داستان یک کلاغ، چهل کلاغ

در یک روز گرم تابستانی، یک کلاغ به نام «کلاغه» در حال پرواز بر فراز شهر بود. او در حال گشت و گذار بود تا شاید بتواند غذایی برای خوردن پیدا کند. ناگهان، کلاغه متوجه شد که یک جوجه کلاغ از لانه اش در بالای یک درخت سقوط کرده است. کلاغه سریعاً به سمت جوجه کلاغ پرواز کرد و دید که جوجه کلاغ سالم است و فقط کمی آسیب دیده است.

کلاغه با خودش فکر کرد که باید به سایر کلاغ ها خبر بدهد تا به کمک جوجه کلاغ بیایند. او به سرعت به سمت یک کلاغ دیگر پرواز کرد و فریاد زد: «اینجا بیایید! یک جوجه کلاغ از لانه اش سقوط کرده است!»

کلاغ دومی که نامش «کلاغک» بود، از شنیدن این خبر تعجب کرد. او به سرعت به سمت کلاغه پرواز کرد و پرسید: «چی شده؟»

کلاغه گفت: «یک جوجه کلاغ از لانه اش سقوط کرده است. باید به کمکش برویم.»

کلاغک گفت: «باشه، من هم می آیم.»

کلاغه و کلاغک با هم به سمت لانه جوجه کلاغ پرواز کردند. در راه، آنها به سایر کلاغ ها خبر دادند و آنها هم به کمک آمدند.

وقتی کلاغ ها به لانه جوجه کلاغ رسیدند، دیدند که جوجه کلاغ در حال بازی است. آنها تعجب کردند و از کلاغه و کلاغک پرسیدند: «مگر شما نگفتید که جوجه کلاغ سقوط کرده است؟»

کلاغه و کلاغک توضیح دادند که جوجه کلاغ فقط کمی آسیب دیده بود و خودش توانسته بود از زمین بلند شود.

کلاغ ها از شنیدن این خبر تعجب کردند. آنها گفتند: «پس چرا شما گفتید که جوجه کلاغ مرده است؟»

کلاغه و کلاغک گفتند: «ما فقط خبر را به شما رساندیم. بقیه اش را شما باید از خودتان بپرسید.»

کلاغ ها با خودشان فکر کردند که شاید خبر را اشتباه شنیده اند. آنها از کلاغه و کلاغک عذرخواهی کردند و سپس به راه خود ادامه دادند.

در این داستان، کلاغه و کلاغک به عنوان منابع اولیه خبر معرفی می شوند. این دو کلاغ، خبر سقوط جوجه کلاغ را به سایر کلاغ ها منتقل می کنند. با این حال، هر کلاغ در هنگام نقل خبر، اطلاعات جدیدی به آن اضافه می کند. این اطلاعات جدید ممکن است درست یا غلط باشد. در نهایت، خبر سقوط جوجه کلاغ به صورت مرگ آن در ذهن مردم جا می افتد.

این داستان می تواند پیامی مهم برای ما داشته باشد. این پیام این است که نباید به هر خبری که شنیدیم، بدون تحقیق، باور کنیم. ممکن است این خبر تحریف شده یا نادرست باشد. برای اینکه از صحت یک خبر مطمئن شویم، باید آن را از منابع متعدد بررسی کنیم.

مطالب مرتبط...

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...