2 انشا درمورد جاده عینی و ذهنی

انشا درمورد جاده عینی و ذهنی

عینی:
جاده اصلی شهر ما یک جاده 2 طرفه با 4 خط رفت و برگشت است. طول این جاده حدود 5 کیلومتر بوده و از میدان اصلی شهر شروع شده و به بزرگراه منتهی می‌شود. کناره‌های جاده پر از درخت است و هر از گاهی پل‌های عابر پیاده دیده می‌شود. در ساعات پرترافیک صبح‌ها و عصرها، این جاده مملو از خودروهای شخصی و اتوبوس و موتور و دوچرخه است.

ذهنی
:
وقتی از جاده اصلی شهرمان عبور می‌کنم، احساس آرامش می‌کنم. صدای جیرجیرک‌هایی که روی درخت‌ها نشسته‌اند به گوش می‌رسد. بوی گل و گیاه کنار جاده به مشامم می‌رسد و من را شاد می‌کند. گاهی بچه‌هایی که دارند با دوچرخه از کنار جاده رد می‌شوند بهم سلام می‌کنند و من برایشان دست تکان می‌دهم. از سوار شدن در اتوبوس‌هایی که از کنارم رد می‌شوند لذت می‌برم و به آدم‌های داخل اتوبوس نگاه می‌کنم.

انشای دوم درمورد جاده عینی و ذهنی

عینی:
جاده اصلی شهر ما یک آزادراه چهارخطه است که از ورودی شهر شروع می‌شود و تا مرکز شهر ادامه دارد. طول این جاده حدود 10 کیلومتر است و در طول مسیر، چندین پل و تقاطع دارد. سطح آسفالت جاده صاف و هموار است. در دو طرف جاده، درختچه‌ها و فضای سبز کاشته شده‌اند.

ذهنی
:
هر بار که از جاده اصلی شهرمان عبور می‌کنم، احساس آرامش می‌کنم. صدای ملایم باد و جیرجیرک‌ها را می‌شنوم و منظره زیبای کوه‌ها و درختان دوردست را می‌بینم. بوی گل و گیاهان هم حس خوبی به من می‌دهد. دوست دارم شیشه ماشین را پایین بکشم و از وزش نسیم صبحگاهی لذت ببرم. دیدن چهره مردمی که منتظر اتوبوس هستند یا بچه‌هایی که با دوچرخه و اسکیت در حال بازی کردن هستند هم لبخند را روی لبهایم می‌آورد.

مطالب مرتبط...

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...