انشا دانش اموزی ضرب المثل کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیره

 بازآفرینی ضرب المثل کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد نگارش هشتم

انشا درباره ضرب المثل کلاغ خواست راه رفتن کبک را

در جنگل، کلاغ و کبک همسایگان بودند. کلاغ پرنده‌ای سیاه و زشت بود و کبک پرنده‌ای زیبا و خوش‌اندام. یک روز کلاغ از راه رفتن کبک خوشش آمد و تصمیم گرفت که راه رفتن کبک را یاد بگیرد.

کلاغ هر روز به کبک نگاه می‌کرد و سعی می‌کرد راه رفتن او را تقلید کند. اما هر چه سعی می‌کرد، نمی‌توانست راه رفتن کبک را یاد بگیرد. او سرش را بالا می‌گرفت و با غرور راه می‌رفت، اما تعادلش را حفظ نمی‌کرد و زمین می‌خورد.

چند روز گذشت و کلاغ هنوز راه رفتن کبک را یاد نگرفته بود. او از این موضوع ناراحت شد و تصمیم گرفت که دیگر راه رفتن کبک را تقلید نکند. او به راه رفتن خودش ادامه داد و دیگر به کبک نگاه نکرد.

این ضرب‌المثل کنایه از افرادی است که بدون فکر و اندیشه، از دیگران تقلید می‌کنند. این افراد ممکن است در ابتدا موفق شوند، اما در نهایت به نتیجه‌ای نمی‌رسند.

نتیجه

در زندگی باید از دیگران درس بگیریم، اما نباید کورکورانه از آنها تقلید کنیم. هر کس ویژگی‌های خاص خودش را دارد و ما باید از ویژگی‌های مثبت دیگران الگوبرداری کنیم.

انشا درباره ضرب المثل کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد راه رفتن خودش را هم فراموش کرد

بازآفرینی ضرب المثل «کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد، راه رفتن خودش را هم فراموش کرد» به صورت داستان

در جنگل بزرگی، کلاغ و کبک دو دوست صمیمی بودند. کلاغ پرنده‌ای سیاه و زشت بود، اما بسیار باهوش و زیرک بود. کبک پرنده‌ای زیبا و سفید بود، اما کمی ساده‌لوح بود.

یک روز، کلاغ و کبک در حال قدم زدن در جنگل بودند که کبک راه رفتن کلاغ را دید. کبک از راه رفتن کلاغ خوشش آمد و تصمیم گرفت که راه رفتن او را یاد بگیرد. او به کلاغ گفت: «آقا کلاغ، راه رفتن شما خیلی زیباست. من هم دوست دارم مثل شما راه بروم.»

کلاغ لبخندی زد و گفت: «با کمال میل به تو کمک می‌کنم.»

کلاغ شروع کرد به آموزش راه رفتن به کبک. او به کبک یاد داد که چگونه خمیده راه برود و سرش را پایین نگه دارد. کبک با دقت به آموزش‌های کلاغ گوش می‌داد و سعی می‌کرد که آنها را اجرا کند.

اما هر چه کبک بیشتر سعی می‌کرد، بیشتر به مشکل می‌خورد. او نمی‌توانست مثل کلاغ خمیده راه برود. او سعی کرد که سرش را پایین نگه دارد، اما نمی‌توانست.

بالاخره، کبک آنقدر به تقلید از راه رفتن کلاغ مشغول شد که راه رفتن خودش را فراموش کرد. او دیگر نمی‌توانست مثل قبل راه برود. او سعی کرد که راه رفتن خودش را به یاد بیاورد، اما نمی‌توانست.

کلاغ از دیدن این صحنه، بسیار ناراحت شد. او به کبک گفت: «چرا این کار را کردی؟ حالا دیگر نمی‌توانی مثل قبل راه بروی.»

کبک از این اتفاق بسیار ناراحت بود. او گفت: «من نمی‌دانم چه کار کنم. من نمی‌توانم مثل قبل راه بروم.»

کلاغ سعی کرد که به کبک کمک کند، اما کبک دیگر نمی‌توانست راه رفتن خودش را یاد بگیرد. او مجبور شد که برای همیشه راه رفتن کلاغ را یاد بگیرد.

پیام اخلاقی:

این داستان نشان می‌دهد که نباید از دیگران تقلید کرد. هر کس باید خودش باشد و از توانایی‌های خودش استفاده کند. اگر کسی در پی تقلید از دیگران باشد، ممکن است خود را از آنچه که هست دور کند و حتی آنچه را که دارد را نیز از دست بدهد.

انشای دانش آموزی کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد

در جنگلی زیبا، کلاغ و کبک دو دوست بودند. کلاغ همیشه به راه رفتن کبک نگاه می‌کرد و از آن خوشش می‌آمد. او فکر می‌کرد که اگر بتواند مثل کبک راه برود، زیباتر و جذاب‌تر خواهد شد. یک روز، کلاغ تصمیم گرفت که راه رفتن کبک را یاد بگیرد. او به دم لانه‌ی کبک رفت و منتظر ماند تا کبک از لانه بیرون بیاید. وقتی کبک از لانه بیرون آمد، کلاغ شروع به تقلید از راه رفتن او کرد. کبک با تعجب به کلاغ نگاه کرد و گفت: «چرا می‌خواهی مثل من راه بروی؟» کلاغ گفت: «چون فکر می‌کنم که اگر مثل تو راه بروم، زیباتر و جذاب‌تر خواهم شد.» کبک خندید و گفت: «راه رفتن من چیزی نیست که بتوان آن را یاد گرفت. این یک استعداد طبیعی است.»

کلاغ به حرف کبک گوش نکرد و به تقلید از او ادامه داد. او هر روز سعی می‌کرد راه رفتن کبک را بهتر یاد بگیرد. چند روز گذشت و کلاغ فکر کرد که دیگر راه رفتن کبک را یاد گرفته است. او با غرور شروع به راه رفتن کرد. اما راه رفتن او به هیچ وجه شبیه راه رفتن کبک نبود. او با زحمت راه می‌رفت و مدام زمین می‌خورد. کبک با ناراحتی به کلاغ نگاه کرد و گفت: «تو راه رفتن مرا یاد نگرفتی. تو فقط راه رفتن خودت را خراب کردی.»

کلاغ با شرمندگی گفت: «حق با تو است. من اشتباه کردم.» کلاغ از کبک عذرخواهی کرد و تصمیم گرفت که راه رفتن خودش را ادامه دهد. او فهمید که نباید کورکورانه از دیگران تقلید کند.

ضرب المثل «کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد، راه رفتن خودش را هم فراموش کرد» کنایه از این است که تقلید کورکورانه از دیگران می‌تواند باعث شود که ما استعداد و توانایی‌های خودمان را فراموش کنیم. در زندگی، باید با هوشیاری و تفکر مستقل تصمیم بگیریم. نباید بدون فکر و تحقیق، از دیگران تقلید کنیم. تقلید کورکورانه می‌تواند ما را به اشتباهات بزرگی بیندازد.

مطالب مرتبط...

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...