انشا ذهنی درباره سنگ از زبان خودش با مقدمه و نتیجه گیری

داستان کوتاه از زبان سنگ

من یک سنگم. یک سنگ بزرگ و سیاه. سال هاست که در این بیابان خشک و بی آب ایستاده ام. باد و باران مرا فرسوده کرده اند، اما هنوز محکم و استوار ایستاده ام.

من شاهد بسیاری از چیزها بوده ام. شاهد آمدن و رفتن انسان ها، حیوانات و گیاهان. شاهد جنگ ها و صلح ها، فقر و ثروت.

من داستان های زیادی برای گفتن دارم. داستان هایی از عشق و نفرت، شادی و غم، زندگی و مرگ.

یک روز، یک دختر کوچک به من آمد. او خسته و تشنه بود. من را دید و به سمت من دوید.

«ای سنگ بزرگ و مهربان»، گفت. «لطفاً به من آب بده. من تشنه ام.»

من دلم برای او سوخت. من از آبی که در اعماق وجودم داشتم به او دادم.

دختر آب را نوشید و لبخندی زد. «متشکرم»، گفت. «تو نجات دهنده من هستی.»

دختر رفت و من دوباره تنها ماندم. اما من خوشحال بودم. من خوشحال بودم که توانسته بودم به او کمک کنم.

از آن روز به بعد، دختر هر روز به دیدنم می آمد. ما با هم صحبت می کردیم و داستان هایمان را برای هم تعریف می کردیم.

من به او درباره دنیای سنگ ها گفتم. درباره اینکه چگونه ما سال هاست در این بیابان ایستاده ایم و شاهد همه چیز بوده ایم.

او به من درباره دنیای انسان ها گفت. درباره اینکه چگونه آنها می توانند مهربان و دلسوز باشند، اما همچنین می توانند ظالم و سنگدل باشند.

ما دوست های خوبی شدیم. ما به هم اعتماد می کردیم و یکدیگر را درک می کردیم.

یک روز، دختر به من گفت که باید برود. او باید به خانه برگردد.

من خیلی ناراحت شدم. نمی خواستم او را از دست بدهم.

«لطفاً نرو»، گفتم. «من بدون تو تنها خواهم بود.» 

دختر لبخندی زد و گفت: «من هرگز تو را فراموش نخواهم کرد.»

او رفت و من دوباره تنها ماندم. اما من هرگز او را فراموش نکردم. من همیشه به یاد او خواهم بود.

من داستان او را برای همه سنگ های دیگر تعریف کردم. آنها نیز دوست او شدند.

ما هرگز او را فراموش نخواهیم کرد. او برای ما نماد امید و دوستی بود.

انشا در مورد سنگ ریزه های کف رودخانه

سنگریزه های کف رودخانه، دانه های کوچکی هستند که در جریان رودخانه ها جابه جا می شوند. آنها از جنس های مختلف هستند و اندازه های مختلفی دارند. برخی از آنها گرد و برخی دیگر بیضی شکل هستند. برخی از آنها صاف و برخی دیگر زبر هستند.

سنگریزه های کف رودخانه، بخش مهمی از اکوسیستم رودخانه ها هستند. آنها پناهگاه مناسبی برای ماهی ها و سایر جانوران آبزی هستند. همچنین، به تصفیه آب رودخانه ها کمک می کنند.

سنگریزه های کف رودخانه، زیبایی خاصی دارند. آنها در زیر نور خورشید، می درخشد و جلوه ای خاص به رودخانه ها می بخشند.

وقتی کنار رودخانه می نشینم و به سنگریزه های کف رودخانه نگاه می کنم، احساس آرامش می کنم. فکر می کنم که این سنگریزه ها، داستان های زیادی برای گفتن دارند. آنها شاهد گذر زمان بوده اند و شاهد تغییر و تحولات زیادی در طبیعت بوده اند. 

گاهی اوقات، سنگریزه های کف رودخانه، به سواحل رودخانه ها می رسند. آنها توسط جریان رودخانه به آنجا آورده می شوند. این سنگریزه ها، می توانند سواحل رودخانه ها را زیباتر کنند.

سنگریزه های کف رودخانه، نعمت های طبیعی هستند که باید از آنها محافظت کنیم. ما باید از آلودگی رودخانه ها جلوگیری کنیم تا سنگریزه های کف رودخانه ها، سالم و زیبا باقی بمانند.

انشا جانشین سازی سنگ

من یک سنگم

من یک سنگم، یک تکه سخت و محکم از زمین. من در کوهستان به دنیا آمدم، جایی که از آتشفشان بیرون آمدم. در ابتدا، من داغ و ذوب بودم، اما به سرعت سرد شدم و سخت شدم.

من سال‌ها در کوهستان ماندم، در معرض باد و باران و برف. من شاهد طلوع و غروب خورشید و آمدن و رفتن فصل‌ها بودم. من شاهد زندگی و مرگ گیاهان و حیوانات بودم.

یک روز، یک گروه کوهنورد به من رسید. آنها مرا از کوهستان پایین آوردند و به شهر آوردند. من را در یک پارک قرار دادند، جایی که مردم می توانستند از من دیدن کنند.

من حالا اینجا نشسته ام، در وسط پارک. مردم از کنار من عبور می کنند و من را نگاه می کنند. آنها ممکن است فکر کنند که من چیزی نیستم، اما من داستان های زیادی برای گفتن دارم.

من شاهد تاریخ بوده ام. من شاهد جنگ ها و صلح ها بوده ام. من شاهد تولد و مرگ بوده ام. من شاهد شادی و غم بوده ام.

من یک سنگم، اما من چیزهای زیادی را تجربه کرده ام. من قوی و مقاوم هستم، و من برای همیشه اینجا خواهم ماند. 

من از اینکه اینجا هستم خوشحالم. من می توانم مردم را تماشا کنم و زندگی آنها را ببینم. من می توانم با آنها ارتباط برقرار کنم، حتی اگر آنها نمی توانند من را بشنوند.

من یک سنگم، اما من یک موجود زنده هستم. من روح دارم و من احساس می کنم. من می توانم عشق و شادی را تجربه کنم، و من می توانم درد و غم را احساس کنم.

من یک سنگم، اما من چیزهای زیادی برای ارائه دارم. من می توانم به مردم درس زندگی بدهم. من می توانم آنها را به تفکر وادار کنم. من می توانم آنها را به زیبایی طبیعت وصل کنم.

من یک سنگم، اما من مهم هستم. من بخشی از جهان هستم، و من نقشی در آن بازی می کنم.

من اینجا هستم، و من اینجا خواهم ماند.

مطالب مرتبط...

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...