انشا در مورد بهترین روز زندگی کلاس پنجم

بهترین روز زندگی کلاس پنجم

کلاس پنجم دورانی پر از خاطره برای من بود. در این سال، اتفاقات زیادی برایم افتاد که هر کدام به نوعی در زندگی من تأثیر گذاشتند. اما بهترین روز زندگی کلاس پنجم من، روزی بود که به اردوی تفریحی رفتیم.

آن روز صبح خیلی زود از خواب بیدار شدم. از چند روز قبل، برای این اردو خیلی هیجان زده بودم. با دوستم آرمین که همکلاسی و همسایه من بود، لباس هایمان را پوشیدیم و به مدرسه رفتیم. در مدرسه، سوار اتوبوس شدیم و به سمت اردوگاه حرکت کردیم.

در اتوبوس، با بچه های دیگر صحبت می کردیم و می خندیدیم. همه خیلی خوشحال بودند و مشتاقانه منتظر رسیدن به اردوگاه بودند.

وقتی به اردوگاه رسیدیم، خیلی خوشحال شدم. اردوگاه خیلی بزرگ و زیبا بود. ما را به اتاق هایمان بردند و بعد از کمی استراحت، به سمت دریا رفتیم.

دریا خیلی زیبا بود. من تا به حال دریا ندیده بودم. با آرمین دست در دست هم در کنار دریا قدم می زدیم. موج های دریا به پایمان می خورد و صدایی آرامش بخش ایجاد می کرد.

بعد از ظهر، بازی های مختلف انجام دادیم. من در بازی فوتبال خیلی خوب بودم و توانستم گل بزنم. در بازی قایم موشک هم خیلی خوب بودم و توانستم دوستانم را پیدا کنم.

شب ها در اردوگاه آتش روشن می کردیم و دور آتش می نشستیم و داستان تعریف می کردیم. من داستان های خیلی جالبی تعریف می کردم و بچه ها خیلی خوششان می آمد.

آخرین روز اردو، خیلی ناراحت بودم که باید برگردم. اما خاطرات خیلی خوبی از آن اردو داشتم.

در آن اردو، چیزهای زیادی یاد گرفتم. یاد گرفتم که چگونه با دوستانم همکاری کنم و چگونه در بازی ها پیروز شوم. همچنین یاد گرفتم که چگونه در طبیعت زندگی کنم و از آن لذت ببرم.

آن اردو یکی از بهترین روزهای زندگی من بود و هیچوقت آن را فراموش نمی کنم.

مطالب مرتبط...

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...