الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم آخرین مطالب وبسایت:

معنی شعر سخن صفحه ۳۰ فارسی ششم

معنی شعر سخن صفحه ۳۰ فارسی ششم

معنی شعر سخن صفحه ۳۰ فارسی ششم 1- با این که حرف زدن و سخن گفتن مانند آب پاک است اما کم حرف زدن بهتر است. 2- اگرچه آب پاک و تمیز است اما اگر در خوردن آن زیاده روی شود باعث رنج و درد می شود. 3- کم حرف بزن و این سخن کم تو مانند مروارید با ارزش باشد تا در ...

معنی شعر کار و شایستگی صفحه ۲۶ فارسی نهم

معنی شعر کار و شایستگی صفحه ۲۶ فارسی نهم

معنی شعر درس  سوم  فارسی نهم( مثل آیینه و کار و شایستگی) معنی شعر درس  سوم  فارسی نهم( مثل آیینه و کار و شایستگی)   * آینه ، چون نقش تو بنمود راست          خود شکن ، آیینه شکستن خطاست   معنی : اگر آینه ، عیب های تو را به درستی نشان داد ، نباید آینه را ...

معنی شعر و واژگان ای مادر عزیز صفحه ۱۸ فارسی ششم

معنی شعر و واژگان ای مادر عزیز صفحه ۱۸ فارسی ششم

معنی و تحلیل شعر «ای مادر عزیز» فارسی ششم قالب شعر: غزل ❇️ای مادر عزیز که جانم فدای تو (باشد)  قربان مهربانی و لطف و صفای تو (باشد) ( 3 سه جمله) معنی: (خطاب به تو هستم) ای مادر عزیزم که جانم را فدایت می کنم، جانم را فدای مهربانی و محبت و صفای تو می کنم...

معنی شعر سرای امید صفحه ۷۶ کلاس پنجم

معنی شعر سرای امید صفحه ۷۶ کلاس پنجم

معنی شعر سرای امید فارسی پنجم  ایران ای سرای امید بر بامت سپیده دمید ایران، ای خانه ی امید و آرزو، بر بام تو سپیده و پیروزی طلوع کرد. بنگر کزین رَهِ پُر خون خورشیدی خجسته رسید نگاه کن که از این راه پر از رنج و سختی، خورشید پیروزی و مبارک رسید. اگر چه د...

هم خانواده علم چیست؟

هم خانواده علم چیست؟

هم خانواده علم کلاس ششم هم خانواده علم کلاس سوم هم خانواده علم کلاس چهارم هم خانواده علم کلاس پنجم هم خانواده علم چیست هم خانواده علم کلاس سوم ابتدایی هم خانواده علم و عمل هم خانواده علمی کلاس سوم هم خانواده علم کلاس دوم ------------------------- هم خا...

جواب حکایت نگاری صفحه 25 نگارش دهم تجربی

جواب حکایت نگاری صفحه 25 نگارش دهم تجربی

جواب حکایت نگاری صفحه 25 نگارش دهم تجربی  در یکی از روزهای تابستانی، سگی که به شدت گرسنه بود و از هر راهی برای رفع گرسنگی اش استفاده می کرد. داشت در دشت گشت و گذارمی کرد تا بتواند چیزی پیدا کند و نوش جان کند.کمی که رفت جوی آبی  پیدا کرد و ناگهان تشنگی ...

مثل نویسی زبان خوش مار را از سوراخ بیرون می آورد یازدهم

مثل نویسی زبان خوش مار را از سوراخ بیرون می آورد یازدهم

مثل نویسی زبان خوش مار را از سوراخ بیرون می آورد اغلب ما به طور معمول از تاثیر جادویی کلماتی که به کار می بریم غافلیم و برحسب عادت، از جملاتی که شنیدایم و یا فورا به ذهنمان می آید استفاده می کنیم. اما اگر می دانستیم هر کلمه شخصیت جداگانه ای برای خود دا...

موضوع انشا نوجوانی پایه نهم

موضوع انشا نوجوانی پایه نهم

موضوع انشا نوجوانی پایه نهم نوجوانی دوره ای پر از فراز و نشیب است. که برای بعضی افراد با حسرت میگذرد. دوران نوجوانی یکی از شکل دهنده ترین قسمت زندگی است.  روزی بود و روزگاری، در یکی از روستاهای کوچک و زیبا پسرکی زندگی میکرد که پدرش فوت کرده بود و از ای...

موضوع انشا روستا در زمستان

موضوع انشا روستا در زمستان

انشای کوتاه روستا در زمستان روستا با آمدن فصل زمستان دوباره سرد و بی روح میشود. و دیگر خبری از شیطنت ها و سروصدای بچه ها نیست،دیگر پسران برای کار به مزرعه نمیروند. همه به سمت خانه های گرم و کوچکشان هجوم میبرند.این گرما بهانه ای برای استارحت اهالی روستا...

مثل نویسی در مورد درمورد همه کاشتند ما خوردیم با بکاریم و دیگران بخورند

مثل نویسی در مورد درمورد همه کاشتند ما خوردیم با بکاریم و دیگران بخورند

مثل نویسی در مورد درمورد همه کاشتند ما خوردیم با بکاریم و دیگران بخورند در گذشته‌های دور، انوشیروان پادشاه نامی ایران به قصد شکار از قصر خارج شد. انوشیروان همینطور که با وزیر زیرکش مشغول گفتگو بود به طبیعت اطراف هم نگاه می‌کرد و لذت می‌برد. ناگهان انوش...

انشای کوتاه درمورد اراده و تلاش

انشای کوتاه درمورد اراده و تلاش

انشای کوتاه در مورد اراده و تلاش پشتکار برای هر کاری مانند نیت و شروع کار و همان اراده است. اگر اراده کردید و کاری شروع شد باید برای قدم به قدمش از روز اول قوی تر و محکم تر باشید. در کنار هر توانایی و هوش و استعداد و توان مالی خویش باید، با تمام قوا و ...

مثل نویسی درمورد تو نیکی می کن و در دجله انداز

مثل نویسی درمورد تو نیکی می کن و در دجله انداز

مثل نویسی درمورد تو نیکی می کن و در دجله انداز در روزی از روزها در یک هوای بارانی که ابرهای سیاه دست به دست هم داده بودند و عطرغم می پاشید بر دل های خسته  در این میان پسرکی چتری را بر سر خود سایبانی کرده بود و قدم می زد، مادری را دید که از پشت پنجره نو...