انشا در مورد سرگذشت دفتر من ششم

انشا در مورد سرگذشت دفتر من ششم

سرگذشت دفتر من

به نام خدا

من، دفتری هستم از جنس کاغذ. کاغذی که از درختان ساخته شده است. درختانی که در جنگل‌های سرسبز و پرطراوت می‌رویند. من از آن درختان سرسبز و پرطراوت، با چوب‌های محکم و مقاومم، ساخته شدم.

اولین بار که چشمم به دنیا گشودم، در کارخانه‌ای بودم. در آنجا بود که چوب‌های درختان را خرد کردند و به خمیر تبدیل کردند. سپس این خمیر را روی دستگاهی قرار دادند که آن را به ورق‌های نازکی تبدیل کرد. این ورق‌های نازک، همان کاغذهایی هستند که من از آن‌ها ساخته شده‌ام.

بعد از اینکه من ساخته شدم، به فروشگاهی فرستاده شدم. در آنجا بود که صاحب فروشگاه، من را به یک دانش‌آموز دبستانی فروخت.

صاحب فروشگاه، من را به دانش‌آموزی به نام پارسا فروخت. پارسا، یک دانش‌آموز باهوش و درس‌خوان بود. او از من برای یادداشت‌برداری و انجام تکالیف مدرسه‌اش استفاده می‌کرد.

پارسا، من را با خود به مدرسه می‌برد و از من مراقبت می‌کرد. او با من مهربان بود و من را به هیچ‌کس قرض نمی‌داد.

من، با پارسا، خاطرات زیادی را رقم زدم. من شاهد تلاش‌های پارسا برای موفقیت در درس‌هایش بودم. من شاهد کسب موفقیت‌های پارسا در مسابقات علمی بودم. من شاهد خوشحالی‌های پارسا بودم.

بعد از گذشت چند سال، پارسا از مدرسه فارغ‌التحصیل شد. او به دانشگاه رفت و من را با خود به دانشگاه نبرد.

من، دوباره به فروشگاه بازگشتم. در آنجا، منتظر بودم که صاحب جدیدی پیدا کنم.

بعد از مدتی، صاحب فروشگاه، من را به یک دانش‌آموز دیگر به نام سارا فروخت. سارا، یک دانش‌آموز دختر بود. او هم مثل پارسا، یک دانش‌آموز باهوش و درس‌خوان بود.

سارا، من را با خود به مدرسه می‌برد و از من مراقبت می‌کرد. او با من مهربان بود و من را به هیچ‌کس قرض نمی‌داد.

من، با سارا، خاطرات زیادی را رقم زدم. من شاهد تلاش‌های سارا برای موفقیت در درس‌هایش بودم. من شاهد کسب موفقیت‌های سارا در مسابقات علمی بودم. من شاهد خوشحالی‌های سارا بودم.

بعد از گذشت چند سال، سارا هم از مدرسه فارغ‌التحصیل شد. او به دانشگاه رفت و من را با خود به دانشگاه نبرد.

من، دوباره به فروشگاه بازگشتم. در آنجا، منتظر بودم که صاحب جدیدی پیدا کنم.

من، در طول سال‌های گذشته، شاهد زندگی بسیاری از دانش‌آموزان بوده‌ام. من شاهد تلاش‌ها و موفقیت‌های آن‌ها بوده‌ام. من شاهد شادی‌ها و غم‌های آن‌ها بوده‌ام.

من، دفتری هستم از جنس کاغذ. کاغذی که از درختان ساخته شده است. من، شاهد زندگی بسیاری از دانش‌آموزان بوده‌ام و خاطرات زیادی را با آن‌ها رقم زده‌ام.

مطالب مرتبط...

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...