درک مطلب سوم صفحه ۱۵

۱- آن روز، امید چگونه توانست دوستان زیادی پیدا کند؟

آن روز امید، درون دروازه ایستاد و بسیار خوب بازی کرد.

به همین دلیل، بچه های محله، امید را شناختند و با او دوست شدند.

۲- با توجه به متن درس، حالا تو محلهی خود را برای دوستانت معرفی کن.

در خیابان محلهی ما، مغازه های بزرگ و کوچک و نانوایی بربری است. مسجد

بزرگی به نام «امام حسین (ع)، با گلدسته های بلند دارد. در انتهای خیابان

بوستان بزرگی به نام آلاله است. (پاسخ دانش آموزان متفاوت است.

۳- امید با شنیدن کدام حرف، خاطرات تیم فوتبال محلهی قبلی خود را به یاد آورد؟

ما امروز دروازبان نداریم. چون دروازبان تیم ما بیمار شده و نیامده، نمی دانیم
چه کار کنیم.

مطالب مرتبط...

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...