حل تمرینات درس سوم عربی نهم

أُجرَه: کرایه، مُزدعَدوّ: دشمن (جمع: أَعْداء)
إخْوان: یاران، برادران «مفرد: أَخ»غَضِبَ: خشمگین شد (مضارع: یَغْضَبُ)
اِعْتَذَرَ: معذرت خواست (مضارع: یَعْتَذِرُ)غَضْبان: خشمگین
أَعْجَز: ناتوان‌ترینقاطِعُ الرَّحِم: بُرندۀ پیوند خویشان
توجَدُ: وجود داردقَبَّلَ: بوسید (مضارع: یُقَبِّلُ)
جِسْر: پُل «جمع : جُسور»قَسَّمَ: تقسیم کرد (مضارع: یُقَسِّمُ)
حَسِبَ: پنداشت (مضارع: یَحْسَبُ)کَشَفَ: آشکار کرد (مضارع: یَکْشِفُ)
خَمسَهٌ وَ عِشرونَ أَلفاً: بیست و پنج هزارلانَرکَبُ: سوار نمی‌شویم (ماضی: رَکَبَ)
رَجاءً: لطفاً (رَجاء: امید)مَخْزَن: انبار (جمع: مَخازِن)
رَجیم: رانده شدهمَرافِقُ صِحّیَّهٌ: سرویس بهداشتی
شغَلِّْ: روشن کن (ماضی: شَغَّلَ/ مضارع: یُشَغِّلُ)مُعَطَّل: خراب
عَجَزَ: ناتوان شد (مضارع: یَعْجِزُ)مُکَیِّف: کولر

ترجمه متن صفحه 39 درس سوم عربی نهم

پل راستگویی

مفهوم رنگ ها : فعل ماضی / فعل مضارع / ضمیر ها /فعل امر

کانَ حمیدٌ وَ سعیدٌ أَخَوَینِ. هُما کانا فی مَزْرَعَهِ قَمْحٍ؛ فی أَحَدِ الْأَیّامِ وَقَعَتْ عَداوَهٌ بَیْنَهُما وَ غَضِبَ الْأَخُ الْأَکْبَرُ «حَمیدٌ» عَلَی الْأَخِ الْأَصْغَرِ «سَعیدٍ» وَ قالَ لَهُ:
معنی: حمید و سعید دو برادر بودند؛ در یک مزرعه گندم در یکی از روزها میانشان دشمنی افتاد و برادر بزرگ‌تر «حمید» به برادر کوچک‌تر «سعید» خشم گرفت و به او گفت:


«اُخْرُجْ مِنْ مَزرَعَتی.»
معنی: «از مزرعه من خارج شو.»

وَ قالَتْ زَوجَهُ حمیدٍ لِزَوجَهِ سعیدٍ: «اُخْرُجی مِنْ بَیتِنا.»
معنی: و همسر حمید به همسر سعید گفت: «از خانه‌مان خارج شو»

فی صَباحِ أَحَدِ الْأَیّامِ طَرَقَ رَجُلٌ بابَ بَیْتِ حمیدٍ؛ عِنْدَما فَتَحَ حمیدٌ بابَ الْبَیتِ؛ شاهَدَ نَجّاراًً؛ فَسَأَلَهُ:
معنی: در صبح یکی از روزها مردی در خانهٔ حمید را زد، وقتی که در خانه را باز کرد، نجاری را دید و از او پرسید:
«ماذا تَطْلُبُ مِنّی؟»
معنی: «از من چه می‌خواهی؟»

أَجابَ النَّجّارُُ: «أَبْحَثُ عَنْ عَمَلٍ؛ هَل عِنْدَکَ عَمَلٌ؟»
معنی: نجار جواب داد: «دنبال کاری می‌گردم، آیا کاری داری؟»

ترجمه متن صفحه 40 درس سوم عربی نهم

فَقالَ حمیدٌ: «بِالتَّأکید؛ عِندی مُشکِلَهٌ وَ حَلُّها بِیَدِکَ.»
معنی: حمید گفت: «البته؛ مشکلی دارم و حل آن در دست توست.»

قالَ النَّجّارُ: «ما هیَ مُشکِلَتُکَ؟» أَجابَ حمیدٌ: «ذٰلِکَ بَیتُ جاری؛ هوَ أَخی وَ عَدوّی؛
معنی: نجار گفت: «مشکلت چیست؟» حمید جواب داد: «آن خانه همسایه‌ام است؛ او برادرم و دشمنم است؛ »

اُنْظُرْ إِلَی ذٰلِکَ النَّهْرِ؛ هوَ قَسَّمَ الْمَزرَعَهََ إِلَی نِصفَینِ بِذ‌ٰلِکَ النَّهرِ؛
معنی:  او برادرم و دشمنم است؛ به آن رودخانه نگاه کن؛

إِنَّهُ حَفَرَ النَّهْرَ لِأَنَّهُ غَضْبانُ عَلَیَّ. عِندی أَخْشابٌ کَثیرَهٌ فِی الْمَخْزَنِ؛ رَجاءً، اِصْنَعْ جِداراً خَشَبیَّاً بَینَنا.»
معنی: او مزرعه را با آن رودخانه به دو نیم تقسیم کرده است؛ او رودخانه را کنده است؛ زیرا از من عصبانی است. چوب‌های بسیاری در انبار دارم؛ لطفاً دیواری چوبی میان ما بساز.»

ثُمَّ قالَ لِلنَّجّارِِ: «أَنا أَذْهَبُ إلَی السّوقِ وَ أَرجِعُ مَساءً.»
معنی: سپس به نجار گفت: «من به بازار می‌روم و بعد از ظهر بر می‌گردم.»

عِنْدَما رَجَعَ حمیدٌ إِلَی مَزرَعَتِهِ مَساءً تَعَجَّبَ کَثیراً؛ النَّجّارُ ما صَنَعَ جِداراً؛ بَلْ صَنَعَ جِسْرا عَلَی النَّهْرِ؛ فَغَضِبَ حمیدٌ وَ قالَ لِلنَّجّارِ: «ماذا فَعَلْتَ؟! لِمَ صَنَعْتَ جِسْراً؟!»
معنی: هنگامی که حمید بعد از ظهر به مزرعه‌اش برگشت خیلی تعجب کرد، نجار دیواری نساخت؛ بلکه پلی روی رودخانه ساخت؛ سپس حمید خشمگین شد و به نجار گفت: «چه کردی؟! چرا پل ساختی؟!»

فی هذا الْوَقتِ وَصَلَ سعیدٌ وَ شاهَدَ جِسْراً فَحَسِبَ أَنَّ حمیداً أَمَرَ بِصُنْعِ الْجِسْرِ؛ فَعَبَرَ الْجِسْرَ وَ بَدَأَ بِالْبُکاءِ وَ قَبَّلَ أَخاهُ وَ اعْتَذَرَ؛
معنی: در این هنگام، سعید رسید و پلی را مشاهده کرد و گمان کرد که حمید دستور ساختن پل را داده است؛ سپس از پل عبور کرد و شروع به گریه کرد و برادرش را بوسید و معذرت خواهی کرد.

ذَهَبَ حمیدٌ إلَی النَّجّارِ وَ شَکَرَہُ وَ قالَ: «أنتَ ضَیفی لِثَلاثَهِ أَیّامٍ»
معنی: حمید به سوی نجار رفت و از او تشکر کرد و گفت: «تو برای سه روز مهمان من هستی.»

اِعْتَذَرَ النَّجّارُ وَ قالَ: «جُسورٌ کَثیرَهٌ باقیَهٌ؛ عَلَیَّ الذَّهابُ لِصُنْعِها.»
معنی: نجار عذرخواهی کرد و گفت: «پل‌های زیادی مانده است، باید برای ساختن آنها بروم.»

اِثْنانِ لا یَنْظُرُ اللهُ إِلَیْهِما: قاطِعُ الرَّحِمِ وَ جارُ السّوءِِ.
معنی: از سخن فرستاده خدا: «دو چیز است که خداوند به آنها نگاه نمی‌کند؛ جدا کننده فامیل و همسایه بد.»


جواب درست نادرست صفحه 41 عربی نهم

📘 با توجه به متن درس درستی یا نادرستی جمله‌ های زیر را معلوم کنید.

ترجمه 1- همسر حمید به همسر سعید گفت: از خانه ما خارج شو.
ترجمه 2- نجار دیواری چوبی بین دو برادر ساخت.
ترجمه 3- نجّار سه روز در خانه حمید ماند.
ترجمه 4- سعید مزرعه را به دو قسمت تقسیم کرد.
ترجمه 5- سعید پشیمان نشد و برادرش را نبوسید.
ترجمه 6- حمید از سعید بزرگ تر است.

لِمَ أَنتَ وَحیدٌ؟ اِلْعَبْ مَعَ زُمَلائِکَ.
چرا تو تنهایی؟ با هم کلاسی‌هایت بازی کن. “پسر”

لِمَ أَنتِ وَحیدهٌ؟ اِلْعَبی مَعَ زَمیلاتِکِ.
چرا تو تنها هستی؟ با هم کلاسی‌هایت بازی کن. “دختر”


منبع

مطالب مرتبط...

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...