هم خانواده اتحاد

هم خانواده کلمه اتحاد : وحدت- متّحد- واحد- وحید

معني اتحاد: ائتلاف، اتصال، اتفاق، پیوستگی، پیوند، توافق، وحدت

اتحاد در لغت نامه دهخدا: یگانگی داشتن

اتحاد در فرهنگ فارسي: یگانگی داشتن

اتحاد در فرهنگ معين: سازگاری

اتحاد در فرهنگ عميد: همدستی

ریشه کلمه اتحاد کلمه وحد است و در فرهنگ نامه پارسی به معنی همبستگی، هماهنگی، یکپارچگی و یگانگی می باشد. این کلمه در انواع فرهنگ نامه ها معنی شده است. در لغت نامه دهخدا برای کلمه اتحاد معانی زیادی بیان شده که برخی از این معانی یگانگی داشتن، یکرنگی، یکدلی، یک جهتی و ... می باشد.

این کلمه اگر با اسم یا صفت دیگری همراه شود معنی آن مطابق با صفت و اسم مربوطه بیان می شود. در فرهنگ نامه معین تعدادی معانی برای این کلمه درج شده که یکی شدن، یگانگی کردن، اجتماع و وحدت چندین مورد از این معانی می باشد. که هر کلمه جداگانه در متن ها و اشعار مختلفی به کار برده شده است. در فرهنگ نامه عمید کلمه اتحاد، یکی شدن، یگانگی داشتن، یگانگی کردن، یگانگی، همدستی معنی شده است.

اما این کلمه ممکن است در دانشنامه عمومی به موارد دیگری نظیر اتحاد یا جبر در ریاضی، اتحاد مدنی، صنف و ... اشاره کند. مترادف کننده های این کلمه شامل: ائتلاف، اتصال، اتفاق، پیوستگی، پیوند، توافق، وحدت، همبستگی، هم دستی، همدلی، همراهی، یکدلی و یگانگی می باشد و متضاد آن اختلاف می باشد.

اما در مورد هم خانواده های کلمه اتحاد کلماتی از قبیل، وحدت، متحد، واحد و وحید می باشد. که معنی کلمه وحدت همبستگی و یکپارچگی و معنی کلمه متحد هماهنگ و همبسته، معنی کلمه واحد یکتا و یگانه و معنی کلمه وحید بی همتا، منفرد و یگانه می باشد.

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...