الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم آخرین مطالب وبسایت:

انشای زیبا و جالب از زبان تخته سیاه

انشای زیبا و جالب از زبان تخته سیاه

انشا اول از زبان تخته سیاه من، تخته کلاس، روزی از روزها در یک کارخانه تولید تخته، ساخته شدم. بعد از اینکه ساخته شدم، به یک مدرسه فرستاده شدم. در مدرسه، من به دیواری در کلاس درس نصب شدم. من در کلاس درس، شاهد درس خواندن و بازی کردن دانش آموزان بودم. من ش...

انشا در مورد زندگی یک پیراهن

انشا در مورد زندگی یک پیراهن

انشا در مورد لباس مورد علاقه من لباس مورد علاقه من هر کسی لباس مورد علاقه‌ای دارد. لباسی که وقتی آن را می‌پوشد، احساس اعتماد به نفس و راحتی می‌کند. برای من، لباس مورد علاقه‌ام یک پیراهن آبی آسمانی است که چند سال پیش برای جشن تولدم خریدم. این پیراهن از ...

انشا از زبان ساعت دیواری به شیوه جانشین سازی

انشا از زبان ساعت دیواری به شیوه جانشین سازی

انشا از زبان ساعت دیواری انشا از زبان ساعت دیواری به شیوه جانشین سازی من یک ساعت دیواری هستم. روی دیوار اتاق نشیمن خانه‌ای در شهر برلین آلمان نصب شده‌ام. صاحبان این خانه یک خانواده چهار نفره هستند. پدر خانواده مهندس نرم‌افزار است، مادر خانواده خانه‌دار...

انشا دانش آموزی از زبان سگ

انشا دانش آموزی از زبان سگ

انشا از زبان سگ مقدمه: سلام. من یک سگ هستم. اسم من «میکی» است. من در یک خانواده ی خوب زندگی می کنم. صاحبان من خیلی مهربان هستند و همیشه از من خوب مراقبت می کنند. من خیلی خوش شانس هستم که صاحبان خوبی دارم. بدنه: دنیا از دیدگاه یک سگ، دنیایی بسیار متفاوت...

انشا از زبان آهو

انشا از زبان آهو

انشا از زبان آهو من آهو هستم، حیوانی زیبا و ظریف که در جنگل‌های سبز و خرم زندگی می‌کنم. بدنم با خز سفید و قهوه‌ای پوشیده شده است و چشمان بزرگ و دریایی‌رنگی دارم. پاهایم بلند و ظریف است و دمم کوتاه و پهن است. من حیوانی گیاه‌خوار هستم و از علف، برگ، میوه...

انشا از زبان 5 تا اعضای بدن

انشا از زبان 5 تا اعضای بدن

انشا از زبان یکی از اعضای بدن (چشم) من چشم هستم، عضوی مهم و حساس در بدن انسان. من مسئول دیدن هستم و دنیا را برای انسان به نمایش می‌گذارم. من می‌توانم رنگ‌ها، اشکال، و حرکات را ببینم. من می‌توانم چهره‌های آشنا را تشخیص دهم و زیبایی طبیعت را تحسین کنم. م...

انشا از زبان آینه

انشا از زبان آینه

انشا از زبان یک آینه من آینه هستم، یک شیء ساده و بی‌جان. اما من می‌توانم دنیا را به شما نشان دهم. من می‌توانم شما را ببینم، همانطور که هستید. من می‌توانم زیبایی شما را ببینم، و همچنین زشتی‌تان را. من می‌توانم شادی شما را ببینم، و همچنین غم‌تان را. من م...

انشا از زبان اسب

انشا از زبان اسب

انشا دانش آموزی از زبان اسب صبح از خواب بیدار می شوم و صدای پرندگان را می شنوم. خورشید آرام آرام از پشت تپه ها بیرون می آید و من چشمانم را می بندم و از گرمای ملایم اش لذت می برم. نفس عمیقی می کشم و بوی علف تازه را در ریه هایم احساس می کنم. من یک اسب هس...

انشا از زبان ابر پایه ششم

انشا از زبان ابر پایه ششم

انشا از زبان ابر  از زبان ابر من یک ابر هستم. یک ابر سفید و پنبه‌ای. از بخار آب ساخته شده‌ام و در آسمان شناورم. من از اقیانوس‌ها و دریاها می‌آیم. بخار آب از سطح آب بالا می‌رود و در جو سرد می‌شود و به ذرات کوچک آب تبدیل می‌شود. این ذرات آب به هم می‌چسبن...

انشا در مورد توصیف خودم از زبان والدین

انشا در مورد توصیف خودم از زبان والدین

انشا دانش آموزی در مورد توصیف خودم از زبان والدین توصیف فرزند از زبان والدین فرزند عزیزم، همیشه از اینکه تو را به دنیا آوردیم، خوشحال بوده‌ایم. تو نور زندگی ما هستی و همه‌ی زندگی‌مان را برای تو می‌گذاریم. از همان روزی که به دنیا آمدی، با عشق و محبت بزر...

انشا از زبان طبیعت و حیوانات جنگل در آتش سوزی

انشا از زبان طبیعت و حیوانات جنگل در آتش سوزی

انشا دانش آموزی از زبان طبیعت و حیوانات جنگل در آتش سوزی صدای باد باد در جنگل می‌وزید و صدایی گوش‌نواز ایجاد می‌کرد. درختان با عظمت و غرور ایستاده بودند و از باد استقبال می‌کردند. پرندگان در بالای درختان آواز می‌خواندند و حیوانات در میان شاخ و برگ‌ها م...

انشا از زبان یک پرنده صحبت کنید کلاس چهارم

انشا از زبان یک پرنده صحبت کنید کلاس چهارم

انشا از زبان یک پرنده صحبت کنید کلاس هفتم من یک پرنده هستم، با بال‌های بزرگ و پرهای نرم و زیبا. من می‌توانم در آسمان پرواز کنم و از زیبایی‌های دنیا لذت ببرم. من می‌توانم به هر کجا که بخواهم بروم و از محدودیت‌ها آزاد باشم. من صبح زود از خواب بیدار می‌شو...

انشا از زبان کتاب برای کودکان

انشا از زبان کتاب برای کودکان

انشا از زبان کتاب  متن: سلام بچه‌های گل! من کتابم، دوست مهربان شما. خیلی خوشحالم که می‌تونم با شما حرف بزنم. من همیشه دوست دارم با شما باشم و از دنیای شما باخبر بشم. من در دنیای بزرگ و پر از رمز و راز زندگی می‌کنم. دنیای من پر از داستان‌های زیبا، شعرها...

انشا از زبان یک مداد با مقدمه و نتیجه گیری

انشا از زبان یک مداد با مقدمه و نتیجه گیری

انشا از زبان یک مداد سیاه من مداد سیاه هستم، یک ابزار ساده و بی‌آلایش. شاید در ظاهر چیزی به‌جز یک تکه چوب سیاه با یک سر نوک‌تیز نباشم، اما کاربردهای من بسیار زیاد است. من می‌توانم برای نوشتن استفاده شوم. از من برای نوشتن انواع مطالب، از جمله یادداشت‌ها...

انشا حال یک گل زیبای چیده شده از زبان خودش

انشا حال یک گل زیبای چیده شده از زبان خودش

انشا از زبان یک گل به صورت ذهنی انشا از زبان یک گل من یک گل هستم. یک گل کوچک و سفید. در یک باغ بزرگ و سرسبز زندگی می‌کنم. کنار درختان بلند و سروهای سر به فلک کشیده. نور خورشید از لابه‌لای برگ‌های درختان بر من می‌تابد و من را گرم می‌کند. باد ملایم باغ، ...