معنی شعر به نام خدایی که جان آفرید فارسی هشتم

به نام خداوند جان آفرین *** حکیم سخن در زبان آفرین

به نام خداوندی که به ما زندگی بخشید و قدرت سخن گفتن داد.

خداوند بخشنده دستگیر *** کریم خطابخش پوزش پذیر

خدایی که همیشه با ما است و یاری رسان و بخشنده و توبه‌پذیر است.

پرستار امرش همه چیز و کس *** بنی آدم و مرغ و مور و مگس

انسان‌ها و پرنده و مورچه و مگس و همه چیز تحت فرمان او است.

یکی را به سر،‌ برنهد تاج بخت *** یکی را به خاک اندر آرد ز تخت

به یکی خوشبختی می‌دهد و دیگری را از خوشبختی کنار می‌گذارد.

گستان کند آتشی بر خلیل *** گروهی بر آتش برد ز آب نیل

برای حضرت ابراهیم آتش را به گستان تبدیل کرد و افرادی را در آب نیل غرق کرد.

به درگاه لطف و بزرگیش بر *** بزرگان نهاده بزرگی ز سر

در نزد او تمام بزرگان کوچک و ناتوان هستند.

جهان، متفق بر الهیتش *** فرومانده از کنه ماهیتش

تمام جهان موافق خدا بودن او است و دنیا از یافتن ذات او ناتوان مانده است.

بشر، ماورای جلالش نیافت *** بصر، منتهای جمالش نیافت

انسان جلال و شکوهی بالاتر از شکوه خداوند پیدا نکرد و چشم‌ها انتهای زیبایی او را پیدا نکرد.

تأمل در آیینه دل کنی *** صفایی به تدریج، حاصل کنی

اگر در درون خود تامل کنی و نگاهی به دل خود بیندازی، دلت پر از نور و صفا خواهد شد

محال است سعدی که راه صفا *** توان رفت جز بر پی مصطفی

ای سعدی، محال است کسی خوشبختی را از راهی غیر از راه پیامبر اکرم پیدا کند.

 حکیم: دانا

دستگیر: یاری کننده

پوزش‌پذیر: بخشنده و پذیرنده عذر

مور: مورچه

خلیل: دوست صادق - لقب حضرت ابراهیم

متفق: هماهنگ

کنه: حقیقت و باطن

تأمل: فکر کردن

منبع

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...