انشا در مورد دیدن مورچه ای که باری را میکشد

دیدن مورچه ای که باری را می کشد

امروز در حیاط خانه مان نشسته بودم و داشتم به پرندگانی که در حال پرواز بودند نگاه می کردم. ناگهان چشمم به یک مورچه افتاد که مشغول کشیدن یک باری بود. باری که آن مورچه می کشید کمی بزرگتر از خودش بود و به سختی آن را می کشید.

مورچه با تمام توانش تلاش می کرد که باری را به جلو ببرد. گاهی اوقات می ایستاد و نفس می کشید. سپس دوباره به کارش ادامه می داد.

من با دیدن تلاش آن مورچه، بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم. آن مورچه با وجود اینکه خیلی کوچک بود، اما با اراده و تلاش خود، می خواست به هدفش برسد.

من به یاد همه انسان هایی افتادم که در زندگی خود با مشکلات و سختی هایی روبرو هستند. اما با تلاش و اراده خود، توانسته اند بر مشکلات خود غلبه کنند و به موفقیت برسند.

مورچه آن روز به من درس مهمی داد. درس اینکه هرگز نباید تسلیم شد و باید با تلاش و اراده، به دنبال اهداف خود بود.


توضیح:

در این انشا، نویسنده با مشاهده مورچه ای که باری را می کشد، به فکر فرو می رود و درس مهمی از آن می گیرد. این درس آن است که هرگز نباید تسلیم شد و باید با تلاش و اراده، به دنبال اهداف خود بود.

نویسنده در این انشا از زبانی ساده و روان استفاده کرده است و از کلمات کلیدی مرتبط با موضوع نیز استفاده کرده است. همچنین، این انشا برای کاربران مفید و کاربردی است و می تواند به آنها انگیزه دهد تا در زندگی خود با تلاش و اراده، به موفقیت برسند.


مطالب مرتبط...

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...