جواب تمامی سوالات درس رهایی از قفس فارسی چهارم

 درست و نادرست صفحه 46 درس رهايي از قفس فارسی چهارم 

درست و نادرست صفحه 46 درس 5 -

1- سوغاتی بازرگان برای طوطی، آزادی از قفس بود.

2- طوطی ها از شنیدن حرف های بازرگان شادی کردند.

1- درست

2- نادرست



 درک مطلب صفحه 47 درس رهايي از قفس فارسی چهارم
 

1- چرا طوطی از بازرگان خواست از احوالش برای دوستانش بگوید؟
2- چه رابطه ای بین رفتار طوطی در هندوستان و رفتار طوطی بازرگان بود؟
3- مهم ترین ویژگی طوطی داستان چیست؟ از متن دو دلیل بیاورید.
1- تا راه رهایی از قفس و آزادی را از آن ها بیاموزد.
2- طوطی هندوستان با حرکت خود به طوطی بازرگان راه آزادی را آموخت ( با خود را به مردن زدن)
3- آزادی یکی از نعمت های بزرگ است
مشورت گرفتن از دوستان در کارها







 صفحه 47 درس رهايي از قفس فارسی چهارم

 

کارنامه، نوشته ای است که نتیجه ی کارهای هر فرد در آن می آید.
شناسنامه، نوشته ای است که اطلاعات شخصی هر فرد در آن می آید.
کتابنامه، نوشته ای است که مشخصات کتاب ها در آن می آید.
حالا شما بگویید:
روزنامه ..........
تشویق نامه
روزنامه، نوشته ای است که اخبار روزانه جهان در آن می آید.
تشویق نامه، نوشته ای است که در آن از فردی تقدیر می شود.
 




 
 درک و دریافت صفحه 51 درس رهايي از قفس فارسی چهارم 



1- شیر کوچولو برای اینکه سرش به میله های قفس نخورد، چه می ؟ کرد؟
2- چرا دیدن بوته ی پاس برای شیر کوچولو عجیب بود؟
3- چرا شیر کوچولو به قفس برگشت؟
4- آیا شناختن کوه و آسمان با برداشتن قدم یازدهم ارتباطی داشت؟
5- اگر به جای شیر کوچولو بودید، چه می کردید؟
6- مثلی را که در متن داستان قدم یازدهم بود، پیدا کنید و در مورد مفهوم آن در گروه گفت و گو کنید.
1- شیر کوچولو خیلی زود یاد گرفت که بعد از قدم دهم دیگر جلو نرود؛ وقتی ده قدم مي رفت، می نشست و دست و صورتش را مي
2- برایش خیلی عجیب بود، چون همیشه ده قدم که میرفت، می رسید به میله های قفس؛ ولی حالا زير يك بوته ی پاس پر از گل
نشسته بود
3- زمانی که نگهبان برای دادن غذای شیرها در قفس را باز کرد و غذای شیرها را توی قفس گذاشت. شیر کوچولو بوی غذا را حس کرد؛ از
خواب بیدار شد. چشمهای خواب آلودش را مالید؛ بعد، ده قدم دوید و از لای در قفس که باز بود، برگشت توی قفس؛ برید سر ظرف
غذا و شروع به خوردن کرد.
4- بله اگر او قدم یازدهم را بر می داشت و متوجه می شد که سرش دیگر به میله های قفس برخورد نمی کند، به راهش ادامه می داد و
بزرگی دنیا را درک می کرد.
5- به کوه و دشت قرار می کردم و در آنجا در آزادی و با شادمانی زندگی می کردم.
6- یکی بود، یکی نبود؛ به جز خدا کسی نبود:
دسته گل به آب دادن، گند زدن، اشتباه فاحش کردن

مطالب مرتبط...

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...