شعر طنز در مورد زن دایی

دایی ام راننده بود

مرد گاز و دنده بود



*************

وقتی یورش نمودند اقوامم از خراسان

دایی ز اسفراین عمو زشهر مشهد



*************

دایی زن دایی ام رفته سویس

دایی ام در روستا پز می دهد



*************

دانم که فرار تو تماشایی بود

همدست تو عمه و عمو دایی بود



*************

پسر خاله ، عمو ، دایی ، با همسایه ام

همه شان را جدا کردم برای مسکن مهر

دایی قومی نبودم یا عمری این و آن

عمه ای یا خاله ای یا جنس دیگر کرده بود

مضحک بود این حقه و نیرنگ تو دایی

بر هر که زدی دوز و کلک خنده ندارد

پسر خاله ، عمو ، دایی ، با همسایه ام

همه شان را جدا کردم برای مسکن مهر

دیگه مثل قدیما نیست..

چن تا بچه تو هر خونه

عمو عمه دایی خاله

فک و فامیل کی میدونه

اگه داره کسی بچه

مد الان یه دردونه…

من بشان گفتم که دایی تان به نام مادرش حساس بود

از دم خلقت رمز اذن تو مدیون عطر یاس بود

فریاد های مرد بی واژه

در پیکر آبستن دایی

خاله دایی رها عمو

باز بغض بی حد گلو

منبع:جسارت

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...