هم خانواده کلمه سفر

هم خانواده سفر: مسافر-سفیر

معنی سفر: نورد-رهنوردی- رهسپاری

مترادف سفر: هجرت-جابجایی- نقل مکان- رحلت- مهاجرت- رحیل- مسافرت- سیاحت- کوچ- عزیمت

متضاد سفر : حضر

سفر در فرهنگ لغت دهخدا به معنی نوشتن است و همچنین سفر در فرهنگ فارسی رفتن ازشهری به شهردیگر و سفر در فرهنگ معین به معنی کتاب و همچنین سفر در فرهنگ عمید به معنی قطع مسافت است.

سفر در عربی جولة  بعثة تجارة است.

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...