انشا در مورد پرواز بدون بال به صورت خاطره

میتوانم مادر صدایت کنم؟
امروز خانه نخواهم بود.
امروز ساعت ها تنها خواهی بود. امروز دگر هیچکس من نخواهد بود.
مادر اگر فردا به خانه نیامدم، ادامه بده به زندگی کردنت
مادر من امروز مردی را کشتم
میخواهم احساس کنم بالا ترین نقطه جهت جنوبی را تا وقتی که بدنم تن به سقوط دهد.
مادر امروز دندان های کهنه ام را در آوردم
موهایم را تراشیدم
و تو را هم با آغوشت کنار گذاشتم
خانه ات را ترک کردم
آنقدر که دور را فرا تر از آشنایی دوباره
آنقدر خسته که لبخندم را با میخی نگه داشته ام
مادر من بال هایم را کندم. کمی درد داشت اما شجاعتی را یادم داد که. نامش را نوازش گذاشتی
و این بار پرواز خواهم کرد
پروازی که تو مرا آموختی و با بال هایی که از تو به من نرسید
من پرواز بدون بالی خواهم داشت
مطمعن باش هراسی ندارم
مادر میتوانی تصور کنی؟
من. بدون بال...

گیتا باقری
پایه نهم
مدرسه فهمیده

موضوع انشا: پرواز بدون بال

دلش می خواست پرواز کند، ولی بال نداشت. از کودکی پدرش به او می گفت وقتی انسان می میرد ، به سوی خدا پرواز می کند. دلش می خواست پیش خدا برود ، ولی بال نداشت . باران می بارید. سنگ سفید مرمری قبر پدرش زیر نور زمردی باران می درخشید. حالا پدرش نبود. او به سوی خدا پرواز کرده بود . پسرک تنها، زیر ضربات سخت باران فکر می کرد. دلش برای پدر تنگ شده بود . ایده ای به ذهنش رسید . به سوی خانه رفت.از پرهای کنده شده ی پرندگانش برداشت و به دو چوب چسباند. دو چوب را به دستانش بست و به لبه پرتگاه دهکده رفت. ذرات سیمگون باران مو هایش را خیس کرده بود . عکس پدر را بوسید و در جیبش گذاشت. چشمانش را بست ،و پرید. حالا پسر پرواز می کرد. به سوی خدا و به سمت آغوش گرم و مهربان پدرش پرواز می کرد. بدون بال پرواز می کرد.

نوشته: مهدى هراتى نیا کلاس نهم مدرسه تیزهوشان تربت حیدریه دبیر: آقاى کریمى

موضوع انشا: پرواز بدون بال

مقدمه: گاهی ماادم ا رزوهایی داریم که براورده شدنشان تنها در حد یک ارزو می ماندوهمیشه انسان در تلاش است که ارزوهای کودکی اش را به حقیقت تبدیل کنندمانندپرواز.

متن انشا: اکنون با پیشرفت علم و فناوری،انسان توانسته است که درلابه لای ابرها پرواز کندومناظرزیبای طبیعت راازبالا به پایین تماشاکنندوازجایی به جای دیگرحرکت کنندمثل پرواز با هلیکوپتر یا هواپیما و چترها و جت ها که این خودش می شود پرواز بدون بال.اماتابکنوننتوانسته اندچیزی کشف کنندکه به وسیله ی پر و بال انسان مانندپرندگان در اسمان به مدت زمان زیادی اوج بگیرند و پروازکنند.

همین خوشحالی زیاد،این پیشرفت های فرهنگی و علمی می تواندانسان را بدون بال به اوج اسمان ببردومانند پرنده ایی پرسرعت درمسیرپیشرفت و ترقی پروازکنندو مرتبه های افتخارو سربلندی را کسب کنند.

ازگذشتگان خیلی دورتا بکنون انسان های زیادی در عرصه پرواز تلاش نموده اندوافتخارهای زیادی رانیزکسب کرده اندبه امیدروزی که انسان به معنای واقعی پروازکنندو همچون پرندگان دراسمان اوج بگیرند.

نتیجه گیری: پروازتنهابا بال و پر امکان پذیرنیس بلکه روش ها و شیوه های دیگررا نیز وجودداردکه با پیشرفت علم و فناوری به مرور زمان امکان پذیرمی شود.هرچندکه هم اکنون نیزما انسان ها می توانیم بدون بال در اسمان اوج بگیریم و ابر هارا از نزدیک ببینیم وجهان را زیرپای خودحس کنیم.مانندپروازدر هواپیما

موضوع انشا: پرواز بدون بال

آیا تا به حال به پرواز بدون بال فکر کرده اید؟آری پرواز بدون بال.شاید اکثریت مانتوانیم پروازی که بدون بال است را در ذهن هایمان بگنجانیم .ولی من چندنمونه را برایتان ذکر می کنم :
زمانی که انسان پای سجاده ی رنگین خودنشسته ودرحال گفتگو با خالقش هست،آرامشی وصف ناپذیر رادرک می کند دراین هنگام است که دلش به آسمان هاوپیش خدابدون بال پرمی کشد.
یا هنگامی که دل فقیری را باصدقه ی اندکی خرسند و شاد می کند،دلش درحال پروازبه بالا بالا هاست .
حتی وقتیکه با نیکی به پدر و مادرش به دل آنها ومقربان آسمانی طراوت میبخشد،دراوج سپهر بی کران ونزدیک خداست.
درموقعیتی که انسان درحال لغزش ازجاده مستقیم به گمراهی است درآن واحد عزت نفس به خرج داده وباکمی تأمل دوباره به راه پیشین خود برمیگردد دلش به سمت بالا همچون پرنده درحال بال زدن است .
درهمه ی این حالات دل است که بال میزند،دل است که پرواز میکند،آن هم پرواز بدون بال.

نویسنده: زهرا طهماسبی

موضوع انشا: پرواز بدون بال

پنجره باز است !خورشید چه ناز است!سکوت در آسمان پرواز میکند! خورشید زمین را ناز میکند! شهر چادر تابستان را پوشیده است ! رفتگر آسمان ابرها را جارو کرده است! گویا ابرها باشهر قهر هستند! گویا خیاط لباس آسمان اینبار پرتوهای خورشید هستند!.
دفترم را در آغوش گرفتم پابه پای باد دویدم، رفتم به آن سوی حیاط که درخت پیر تاج خشکیده اش را در حوض فیروزه ای حیاط نقاشی میکرد،رفتم به آن سوی حیاط که گل های گلدان برای ماهی ها قصه می خواندند '، قلمم را برداشتم و نوشتم از پرواز گلبرگ های سرخ در آب آبی حوض، از پرواز سبزی گیاه به سوی خشکی شاخه ، که نمایانگر پرواز رنگ ها در جهان هستند!.نوشتم از پرواز گرمای پرتوهای خورشید در سردی برف های سپید،! از پرواز آب بر روی پلیدی زمین، که به جهان می آموزند زندگی سختی و آسانی دارد،جهان پاکی و ناپاکی دارد، کار ما ساختن و ساختن است !.نوشتم از پرواز رویا وخیال در حقیقت، پرواز فداکاری وخون در شهادت، که پیامش چیزی نیست جز آنکه جهان بداند وبفهمد که باید آرمان ها وهدف های زندگی را یافت و برای به دست آوردنشان ناممکن ها را ممکن کرد. نوشتم از پرواز سجود در عبادتگاه، از پرواز نیاز در دعا، پروازحقیقت در قرآن وپرواز پاکی در وضو،که تنها دلیلشان پرواز ایمان به سوی خداست، پرواز عشق و محبت در قلب های عاشقان خداست، نوشتم از پرواز سینمای ذهن درتاریکی، از پرواز طلوع در خموشی شب، که به ما می گویند:(زندگی یکسان نیست، در پس هر شکستی امیدی سخت متولد میشود،تنهاکافیست امیدها را به پرواز درآوریم وبدانیم موفقیت ها نزدیک هستند)،نوشتم از پرواز نقطه در واژه، از پرواز واژه در ابیات، از پرواز قطره ها در آب،که معنایی ندارند جز آنکه آدمیان بدانند وبفهمند که میتوانند با کمترین ها و ساده ترین ها دنیایی پر از خوشبختی و موفقیت را از آن خود کنند، آری!!چه زیباست و زیباست!!!! پرواز نعمت در جهان ، پرواز بدون بال زیبایی ها در جهان و دل انگیز تر آن است که در هر پروازی درسی از درسهای کلاس آفرینش پرواز میکند.
بیایید باهم عشق ومحبت را به پرواز در آوریم، خوبی ها را در جهان جا دهیم ، شادمانی ها را بال دهیم، بیایید با هم دست در دست هم پرواز کنیم، بیایید جهانی زیبا را به پرواز در آوریم.

enshay.blog.ir

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...